دلایل حضور پررنگ فرانسویها در سوریه
منتشر شده درهفته نامه خبری، تحلیلی مثلث، شماره سیصد و چهل و دو، 25 دی 1395
بازنشر: ایرنا مقاله
----------------------------
هفتهای که گذشت خاورمیانه میزبان سیاستمداران فرانسوی بود. فرانسوا اولاند و هیأت پارلمانی فرانسه، به این منطقه سفرهای جداگانهای داشتند. کنکاش در خصوص انگیزههای حضور پررنگ فرانسه در پی رخدادهای اخیر این منطقه و روند سیاست بینالملل موضوع قابل تأملی است که میتواند در پرتو نظم درحال شکل گیری خاورمیانه به آن پرداخته شود. در این جستار به انگیزههای کوتاه مدت و بلند مدت بازگشت فرانسه به خاورمیانه میپردازم.
با نگاهی به گذشته سیاست خارجی فرانسه در خاور میانه در مییابیم پاریس همواره کوشیده است در این منطقه نفوذ خود را حفظ کند. پیشینه تعامل فرانسه با دنیاى عرب به یک دوره هزار ساله باز میگردد که در اینجا نگاهی تاریخی مطرح نیست و صرفاً با اشاره به این نکته تاریخی برای توجیه فرضیه خود، یعنی سابقه تاریخی حضور در خاورمیانه، میپردازم.
این خبر، ترجمه مصاحبه اسپوتنیک (روسیه) با بنده است.
منتشر شده در: خبرگزاری فارس، 22 دی 1395
باز نشر در: دولت بهار، جام جم آنلاین، فردا
------------------------------------------------------
به نوشته «اسپوتنیک»، منابع مطلع در دفتر آژانس بینالمللی اتمی در وین، پایتخت اتریش به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفتهاند که روسیه این اقدام را برای ایران و در پاسخ به ارسال آب سنگین این کشور به خارج اجرا میکند.
بر این اساس، منابع مطلع اظهار داشتهاند که ارسال این حجم اورانیوم طبیعی به ایران تحت نظارت آژانس بینالمللی اتمی است و این پایش تا سال 2040 ادامه دارد .
«مجتبی جلال زاده» تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با اسپوتنیک اظهار داشت که این اقدام نشان از تعهد ایران و گروه «5+1» به انجام وظایفشان بر اساس توافق اتمی دارد.
وی در این باره گفت: «این اقدام پیام واضحی نیز به آمریکا مبنی بر این است که دیگر امضا کنندگان این توافق از اقدامهای یکجانبه اعمال تحریمهای دیگر علیه ایران حمایت نمیکنند.»
وی تصریح کرد که ارسال 130 تن اورانیوم از سوی روسیه به ایران نشان از حمایت اعضای گروه «1+5» دارد.
وی هشدار داد که هرکسی که سعی در ممانعت در اجرای این سند داشته باشد به منافع همه امضا کنندگان توافق تاریخی لطمه میزند.
تحلیگر امور سیاسی ایران پیشبینی کرد که «دونالد ترامپ» ریس جمهور منتخب آمریکا به انتقاد از توافق اتمی ادامه میدهد.
وی گفت: «واشنگتن از این توافق که با حمایت روسیه امضا شد ناخرسند بوده و خواهد بود. این اقدام نشان از تقابل سیاسی جاری بین دو قدرت جهان دارد.»
جلالزاده افزود: «واشنگتن احتمالا با اعمال تحریمهای یکجانبه که از سوی کنگره تصویب شده است، به ایران پاسخ میدهد.»
Russia is due to deliver 130 tons of natural uranium to Tehran to compensate for Iran's export of heavy water, AP quoted sources in Vienna as saying. The Austrian capital is the headquarters of the International Atomic Energy Agency (IAEA).
Read more: https://sputniknews.com/world/201701111049476328-russia-iran-uranium-nuclear-deal/
Interview with Sputniknews - 15:38 11.01.2017
مصاحبه با خبرگزاری اسپوتنیک (روسیه) پیرامون اخراج 35 دیپلمات روس از آمریکا
---------------------------
دکتر مجتبی جلال زاده کارشناس و تحلیلگر روابط بین الملل، پژوهشگر پژوهشکده علوم اجتماعی و انقلاب دانشگاه اسلامی آزاد متذکر شد که اینگونه اقدامات باراک اوباما « خیانت به سیاست خود است».
بیشتر بخوانید: https://ir.sputniknews.com/opinion/201612302105825
دریافت فایل صوتی (به زودی بارگزاری میشود)
بررسی سیاست خارجی بریتانیا پس از برگزیت و کوچ امنیتی آمریکا در قبال خاورمیانه
منتشر شده در: هفتهنامه مثلث، سال ششم، شماره سیصد و چهل، 11 دی 1395
بازنشر: ایرنا مقاله
--------------------------------
مقدمه
بریتانیا، طی دوران گذشته یکی از مؤثرترین و کلیدیترین بازیگران در منطقه خاورمیانه بوده است. سیاستهایی که کنش میان بازیگران منطقه را نیز دست خوش خود قرار داده است. اکنون با توجه به تغییر در شرایط خاورمیانه و تغییر بازیگران منطقه، بریتانیا در پی حضور پررنگتر از گذشته است. یکی از دشواریهای شناخت سیاست خارجی بریتانیا، کمبود ادبیات آکادمیک در این حوزه به زبان فارسی است و فقر منابع در این زمینه به وضوح مشخص است. اما در این جستار سعی بر آن شده تا با تکیه بر واقعیت (Fact) به جذابیتها و انگیزههای خاورمیانه برای بریتانیا و همچنین کشف روند آینده سیاست خارجی این کشور، پرداخته شود.
گزارش رسمی مجلس عوام انگلیس و برخی ارزیابیهای اتاقهای فکر بریتانیایی بیانگر آن است که سیاست خاورمیانهای بریتانیا بهصورت قابلِ توجهی مستقل از اتحادیه اروپا بوده و درعینحال وابسته به سیاستهای ایالاتمتحده آمریکا تعریف میشود. لذا، اینگونه بیان میشود که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا تأثیر حداقلی بر ماهیت سیاست خاورمیانهای این کشور خواهد گذاشت، اگرچه تغییر اولویتهای منطقهای این کشور در خاورمیانه دور از ذهن تصور نشده است؛ بااینحال، نگاه کارکردی بریتانیا به اتحادیه اروپا و سازوکارهای آن بهعنوان ابزاری برای «اعمال قدرت کم هزینهتر» باعث خواهد شد تا خروج از این اتحادیه، ظرفیتهای اجرایی و اعمال نفوذ انگلیس در خاورمیانه و شمال آفریقا را (بسیار) محدود سازد.
اروپا و از جمله انگلیس بهخاطر همسایگی مجبور است به خاورمیانه توجه داشته باشد. نفت مسئله اصلی نیست. تمام کشورهای نفتخیز خاورمیانه خواهان فروش نفت و تأمین امنیت نفت هستند. مهم این است که منطقهای که در همسایگی اروپا قرار دارد، از نظر دمکراسی از مناطق دیگری که طی بیست سال گذشته رشد دمکراسی داشتهاند عقب است. طی دو دهه، آمریکای لاتین و جنوب شرقی آسیا، تحولات دمکراتیکی داشتهاند و خاورمیانه نداشته است.
حلب، نخستین خاکریز نبرد
بایسته های حضور ایران در نبرد حلب
منتشر شده در: هفتهنامه مثلث، سال 6، شماره 339، 4 دیماه 1395
-----------------------------------
مقدمه
تروریسم پدیدهای است که طی سالیان اخیر به یکی از مهمترین موضوعات نظام بینالملل و به یکی از چالشهای جدی منطقه خاورمیانه تبدیل شده و دستور کار جامعه جهانی را به خود جلب کرده است. این پدیده بر شیوه تعیین سیاست خارجی دولتها تأثیرگذار بوده و فراتر از آن موجب تغییر در بازیگران منطقهای و فرامنطقهای خاورمیانه شده است. تحول از بُعد کنشگران موجب گردیده تا جمهوری اسلامی ایران بهعنوان بازیگری تأثیرگذار در معادلات مبارزه با تروریسم، اقدام به عمل نماید. اگرچه پیروزی حلب بزرگترین خبر هفتهای بود که گذشت، اما تحلیلهای متفاوتی پیرامون آن شکل گرفت و گاهاً دیدگاههای متعارضی در خصوص آن بیان شد؛ هرچند که صدای واحدی از سیاسیون ایرانی به گوش رسید. پیروزی در آزادسازی بخشی از شهر حلب که بهعنوان پایگاه اصلی مخالفان بشار اسد طی سالهای ناآرامی و بعد از آن در جنگ داخلی سوریه، شناخته میشود، بیشک دستاورد بزرگ محسوب شده و ضربهای کاری را بر پیکر خسته و زخم خورده تروریسم وارد میآورد. با نگاه به نیروهای حاضر در این نبرد و حضور مستشاران نظامی روسیه و ایران در کنار ارتش و نیروهای بسیج مردمی سوریه، این پرسش مطرح میشود که دلیل حضور ایران در این کارزار چیست؟ کشوری که مرز مشترک با ایران ندارد و بهعنوان یکی از کانونهای بیثباتی و ناامنی در خاورمیانه شناخته میشود، حضور نظامیان ایران، چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ در این جستار با عبور از اینکه چرا و چگونه حلب آزاد شد، به نقش ایران و دلایل حضور کشورمان در این جنگ نامتقارن میپردازم.
🔺 هفتهنامه مثلث؛ شماره 337، 20 آذر 1395
بازنشر: ایرنا مقاله
------------------------------------------------------------
مقدمه
با تصویب قانون تحریمی ایران (Iran Sanction Act of 1996) موسوم به داماتو در ایالات متحده آمریکا، صداهای بلندی را در ایران مبنی بر نقض برجام به گوش میرساند. واقعیت آن است که برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) سندی چند لایه است. لایههایی که موجب دربرگرفتن ابعاد حقوقی، سیاسی و فنی میشود و ماهیت پیچیده این توافقنامه را موجب میگردد؛ پیچیدگیای که تکثر و قدرت بازیگران آن، مهمترین دلیل برای انسجام آتی آنرا میتواند موجب میگردد. در این جستار به بررسی این موارد میپردازیم که: نخست آیا تصویب این قانون یکسویه و خارج از منطق در آمریکا، نقض برجام محسوب میشود یا خیر؟ دیگر آنکه آیا این قانون میتواند کمکی به شعار انتخاباتی ترامپ مبنی بر پاره کردن برجام نماید؟ در پاسخ به این دو پرسش، آنچه حائز اهمیت است اعتبار حقوقی این سند بینالمللی است.
منتشر شده در: خبرگزاری خبرآنلاین، 16 آذر 1395
بازنشر در: اندیشکده روابط بینالملل، آکا نیوز،
----------------------------------------
مقدمه
اردیبهشتماه سال جاری بود که دونالد ترامپ، نامزد ریاست جمهوری وقت در آمریکا در کلامی تند و تهی از خرد سیاسی از «پاره کردن برجام» سخن بهمیان آورد. مواضع تند حزب جمهوریخواه و جناح راست آمریکا علیه توافق برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نه تازگی دارد و نه موجب تعجب در مخاطب میشود. اما آنچه اکنون این مخالفت و نامیدن توافق بد بر روی برجام را مهم کرده و موجب شده تا سیاستمداران چه در داخل آمریکا (عموماً از حزب دموکرات) و چه در خارج از آمریکا (خصوصاً اروپای غربی) طی هفتههای گذشته علیه هراقدامی که توسط آمریکا صورت پذیرد و این توافق را از بین برد، موضعگیری کنند، تغییر نقش دونالد ترامپ از یک نامزد و رقیب انتخاباتی به شخصیت حقوقی و صاحب نقش در آمریکا بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور این کشور است. اکنون دیگر تهدید زایل کردن و از بین بردن هر سند حقوقی و هر تعهد بینالمللی در حیطه اختیارات ترامپ قراردارد و باید بیش از پیش احساس عدم اطمینان از رفتار آینده این جمهوریخواه تازهراهیافته به کاخ سفید را داشت. این نوع اظهارات ترامپ برجام را بیش از پیش، شکننده کرده و مسیر توافق هستهای ایران را با چالشها و موانع زیادی روبرو گردانیده است. اما پرسش مطرح این است که آیا ترامپ توانایی پاره کردن برجام و فسخ این سند سیاسی و حقوقی را دارد یا خیر؟ اگر پاسخی کوتاه و سریع بخواهیم، باید به صراحت گفت: «بله»! اما پرسش اساسی اینجاست که آیا ترامپ این اختیار را مورد استفاده قرار خواهد داد؟ و آیا آنچه تا کنون بیان کرده است، توان عملیاتی کردنش را دارد یا خیر؟ در این جستار به بررسی انگارههایی میپردازیم که تصمیم رئیسجمهور آینده آمریکا را برای ملغی کردن برجام تحت الشعاع قرار میدهد.
یادداشت اختصاصی برای باشگاه دانشوران روابط بینالملل، 13 آذر 1395
Club of International Relations Scholars (CIRS)
دانلود این یادداشت به صورت PDF
----------------------------------
مقدمه
برنامه جامع اقدام مشترک[1] یا همان «برجام» را بایستی در شرایط و بافت موقعیتی خاص زمان و زمانه خودش مورد بررسی و تحلیل قرارگیرد. اما فراتر از آن حتی اگر آیندگان از آن بهعنوان یک معاهده نافرجام یادکنند؛ باز هم از ابعاد بینالمللی و تاریخی آن نمیکاهد. این سخن بدان معناست که صرف انجام توافق با تمام آنچه که از ابعاد آن میدانیم، خود به تنهایی دستآوردی شگرف و بیبدیل در تاریخ روابط بینالملل جدید به شمار میآید. اما اکنون روند ادامه حیات این مهم بهواسطه عملکرد یکی از طرفین دچار نقصان شده است. آنچه که در گام اول به ذهن خطور میکند، فسخ و ملغیکردن این سند تاریخی نخواهد بود و بایستی بهدنبال راهکار بود، بهجای آنکه زمین بازی را ترک کرده و به غار تنهایی خود بازگردیم. از خاطر نخواهیم برد که برجام سندی چند لایه است. لایههایی که هم از حیث ماهیت (حقوقی، سیاسی، فنی)، هم از حیث شکل و هم از حیث بازیگران دارای تکثر و پیچیدگیهای خاص خود میباشد.
فرانسوا فیون و اتحاد راست میانه در فرانسه
آینده سیاسی فرانسه در دستان فرانسوا فیون
منتشر شده در: هفتهنامه مثلث، سال 6، شماره 336، 13 آذر 1395
بازنشر در اندیشکده روابط بینالملل، روزنامه شرق (1395/09/25)، مگ ایران
-------------------------------
مقدمه
«فرانسوا فیون»[1] نخستوزیر پیشین فرانسه[2] که در دور نخست انتخابات مقدماتی بیش از ۴۴ درصد آراء را به خود اختصاص داده بود توانست در 20 نوامبر با شکست آلن ژوپه و کسب اکثریت آراء و رسیدن به پیروزی قاطع برابر رقیب خود، آلن ژوپه، بهعنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه فرانسه یعنی حزب اصلی جناح راست میانه، انتخاب شود. اکنون فرانسوا فیون باید در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده، با نامزد جناح چپ و نامزد جبهه ملّی، روبرو شود. چندی پیش روزنامه فیگارو نوشت: «رئیس جمهوری فرانسه [فرانسوا اولاند] نه تنها در میان مردم، بلکه در میان اعضای حزب سوسیالیست فرانسه نیز محبوبیتی ندارد» این انگاره در حالی مطرح میشود که اولاند بهعنوان جدیترین نامزد از سوی جناح چپ برای انتخابات ریاست جمهوری 2017 فرانسه مطرح است. از آنجاییکه حزب سوسیالیست حاکم به رهبری اولاند، از محبوبیت کمی برخوردار است، شانس پیروزی نامزد جمهوریخواهان در انتخابات آتی بالاست بر همین اساس شناخت برنامههای فیون، حائز اهمیت است. در این جستار به بررسی سیاستهای فیون در صورت پیروزی نهایی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، میپردازیم.
🔺 هفتهنامه مثلث، سال 6، شماره 335، 6 آذر 1395
پوستاندازی محافظهکاران و شکست سارکوزی
(تحلیلی بر انتخابات فرانسه؛ رقابت درونی حزب راست)
فرانسه خود را برای انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده میلادی آماده میکند؛ انتخاباتی که فضای آن از چند هفته پیش پدید آمده و مقدمات آن وارد تعریف عملیاتی خود شده است. بر این اساس رقابت در فرانسه با توجه به مشارکت بالای مردم و رهبری سیاسی اتحادیه اروپا توسط این قدرت بزرگ، بسیار حائز اهمیت خواهد بود. خاصه آنکه دنیا هنوز در شوک سیاسی ناشی از انتخاب یک تندروی جمهوریخواه در آمریکا به منصب ریاستجمهوری است و با توجه به شرایطیکه در اروپا و به تبع آن در فرانسه پدید آمده است سبب میشود به نامزدهای احتمالی و بازیگری کنشگران سیاسی فرانسه با دقت نگریسته شود و برای یافتن مهار افراطیگرایی نقشه راهی را متصور شد.
Interview with Sputniknews - 16:43 09.11.2016
--------------------------------------
مقدمه
ایالات متحده آمریکا از انتهای سال 2011 به تغییر استراتژی خود مبادرت ورزیده و نقطه شروع اعلام این استراتژی که به «دکترین اوباما» معروف شد، سفر اوباما در انتهای سال 2011 به کشورهای آسیای جنوب شرقی و بهویژه دیدار او با رهبران استرالیا بود. پرسش این است که آیا استراتژی آمریکا تغییر یافته است و به نوعی ما با دکترین جدید آمریکا مواجه هستیم؟ اگرمعتقد باشیم که استراتژی آمریکا واقعاً تغییر یافته است، الزامات آن برای منطقه آسیای شرقی چیست؟ و بالاخره تکلیف خاورمیانه و بالاخص خلیج فارس که نقطه تمرکز استراتژی آمریکا از سال 1991 (با جنگ دوم خلیج فارس) بوده است، چه خواهد شد؟ مخصوصاً آیا آمریکا میتواند پس از بهار عربی منطقه را رها نماید؟ پاسخی که میتوان به این پرسشها داد این است که: استراتژی آمریکا تغییر یافته و مهار چین در دستورکار آمریکا قرارگرفته و در بستر تفکرات استراتژیک آمریکا، این تغییر استراتژی بسیار رئالیستی مینماید. تحلیل منطق رئالیستی و پیشینه آن بر این فرضیه مهر تأیید میگذارد.
سوال دوم این است که در پرتو تغییر استراتژی، تکلیف خاورمیانه (از منظر آمریکا) چه خواهد شد؟ فرضیه دیگر نوشتار این است که دیگر خاورمیانه به دلیل تغییر در سه مؤلفه استراتژی خاورمیانهای آمریکا (تعریف منافع ملّی، تهدیدات به منافع ملّی و پاسخها به این تهدیدات)، آن جایگاه سابق را (که در طی دو دهه از 1991 به بعد داشت) نخواهد داشت و آمریکا در حال بازگشتن به استراتژی قبل از دهه 1990 خود در خلیج فارس موسوم به «موازنه ساحلی» خواهد بود و در خاورمیانه از طریق متحدین خود همچون ترکیه، قطر، عربستان سعودی و نیز با نقش پررنگ متحدین اروپایی خود عمل خواهد کرد.