دیدن جهان از نگاه دونالد ترامپ
دیدن جهان از نگاه دونالد ترامپ
(بررسی سیاست خارجی آینده آمریکا در دوره ترامپ)
🔺هفتهنامه خبری تحلیلی مثلث، سال 6، شماره 343، 2 بهمن 1395
بیستم ژانویه (1 بهمن) ترامپ در حالی وارد کارخ ریاست جمهوری آمریکا میشود و بر مسند قدرت تکیه میزند که علاوه بر مخالفهای درونی در ایالات متحده، صحنه بینالملل نیز روی آرام و خوشی به ترامپ نشان نداده است. چالشهای پیشِ روی رئیسجمهور تازه آمریکا، حکایت از روزهای پر فراز و نشیب آینده دارد. «آمریکا در درجه اول» شعاری است که در ماههای اخیر ورد زبان چهل و پنجمین رئیس جمهوری این کشور بوده است. این شعار بیانگر این است که سیاست خارجی رئیسجمهوری جدید چگونه خواهد بود و دیدگاههای سیاست خارجی ترامپ به چه سمت و سویی سوق پیدا میکند. اما این نکته را نبایستی از خاطر برد که دانستن اینکه سیاست خارجی دونالد ترامپ به چه چیز شباهت خواهد داشت دشوار است. رئیسجمهوری جدید جزییات نیات خود را نه در اسناد مکتوب و نه در سخنرانیهایش بیان نکرده است. چند مصاحبه یا اظهاراتی در طول کارزار انتخاباتی و اخیراً، گزینش اعضای دستگاه مدیریتی او امکان میدهد که بتوان موضوع را کمی روشنتر دید. در این جستار طی دو محور به بررسی سیاست خارجی احتمالی آمریکا در دوره ترامپ میپردازم:
1) روسیه و خاورمیانه
جنگ ایالات متحده علیه داعش درحدی وسیع بهعنوان یک مشکل سیاست داخلی دیده میشود. قاطعیت در از بین بردن آن تا حد زیادی ناشی از هراس از حملات در خاک آمریکا و در وجه عام خصومتی است که «اسلام رادیکال» برمیانگیزد. ترامپ اعلام کرده که این نبرد کجدار و مریز نخواهد بود: همه امکاناتی که ارتش در اختیار دارد صرف این مبارزه بی رحمانه و نابود کننده خواهد شد.
اگر دونالد ترامپ بهبود روابط با چین را بر مبنای اقتصاد دنبال میکند این امر را در قبال روسیه بر مبنای اقتدار پیگیری میکند و معتقد است با توجه روابط واشنگتن ـ مسکو که بر سر برخی موضوعات از جمله بحران اوکراین و سوریه تیره شده است، میتوان از موضع قدرت و براساس منافع مشترک خصوصاً مبارزه با داعش در روابط بهبود حاصل کرد. وی در این خصوص اظهار داشت: «آمریکا از اینکه دشمنان قدیمی تبدیل به دوست شوند و دوستان قدیمی تبدیل به همپیمان استقبال میکند. آمریکا باید «از موضع قدرت» از تنشهای خود با روسیه بکاهد و به «چرخه هراسآور خصومت پایان دهد» و بر مبنای منافع مشترک، با مسئله ظهور اسلامگرایان افراطی که نگرانی آنها هم است، مقابله کند.»
با آنکه این رودررویی بهطور خاص به ارتش مربوط میشود، کاربردهای دیپلماتیک مهمی نیز در بر دارد. در درجه اول، باید دانست واشنگتن از چه کسانی میتواند درخواست کند که در از بین بردن داعش مشارکت داشته باشند. در این چهارچوب است که تصور ترامپ برای اتحاد ممکن با ولادیمیر پوتین شکل میگیرد. او در ٢٥ ژوئیه ٢٠١٦ هنگام یک دیدار عمومی در کارولینای شمالی این پرسش را مطرح کرد: «آیا متحد شدن با روسیه برای از بین بردن داعش فوقالعاده نیست؟» او همچنین در دومین مناظره تلویزیونی با هیلاری کلینتون در ٩ اکتبر ٢٠١٦ پیشنهاد کرد که روابط با دمشق از سر گرفته شود.
در عوض، رئیس جمهوریهای روسیه و سوریه میتوانند از امتیازهایی برخوردار شوند: برای رئیس جمهوری روسیه، این امتیاز شناسایی عملی الحاق کریمه به روسیه و لغو تحریمهای مربوط به آن و برای بشار اسد قطع هرگونه کمک به شورشیانی است که علیه رژیم او میجنگند.
به احتمال قوی، ترامپ خواهد کوشید ترتیباتی از همین نوع نیز با دیگر کنشگران عمده منطقه داشته باشد. بهعنوان نمونه میتوان یک توافق سریع با رجب طیب اردوغان (رئیسجمهوری ترکیه) را تصور کرد که فشار بر داعش را در برابر کاهش حمایت آمریکا از پیشمرگههای کرد در سوریه تشدید کند. این در حالی است که در حال حاضر کردهای سوریه کارآمدترین نیروی زمینی در تهاجم علیه تروریستها هستند. اردوغان یکی از نخستین رؤسای حکومتی بود که پیروزی ترامپ را تبریک گفت و هر دو اعلام کردند که بر علیه «تروریسم» به همکاری گسترده دست خواهند زد. این نیز محتمل است که ترامپ روند استرداد فتح الله گولن، شخصیت مذهبیای که آنکارا او را مسئول کودتای ژوییه ٢٠١٦ میداند به ترکیه را تسهیل کند.
در مقابل، روابط واشنگتن با عربستان سعودی میتواند با تشدید تهاجم علیه داعش دچار تنش شود. رهبران داعش، مانند عربستان سعودی سنّی هستند و بیشتر قربانیان آینده بمبارانها علیه مواضع این سازمان نیز سنی خواهند بود. در عین حال، بخش بزرگی از نیروهایی که در میدان نبرد علیه داعش حضور دارند، اعم از شبه نظامیان تحت حمایت ایران در عراق، یا علویهای متحد با ایران در سوریه شیعه هستند. از دید ریاض، پیروزی اینها و بقای رژیم بشار اسد معنایی جز پیروزی ایران که رقیب اصلیاش در منطقه خلیج فارس است ندارد.
احتمال وخامت روابط آتی بین ایالات متحده و عربستان سعودی از این رو زیاد است که ترامپ اصرار دارد برای حفاظت از این کشور بهایی سنگین دریافت کند. او در یکی از سخنان موجز مردم شناسانه خود که در آن استاد است در ١٦ دسامبر گفت: «کشورهای خلیج فارس چیزی جز پول ندارند. ما پول نداریم و ٢٠ هزار میلیارد دلار هم بدهی داریم...»
تلخکامی عربستان سعودی الزاماً به معنای کامروایی ایران نیست، که قاعدتاً باید از راهیابی ترامپ به کاخ سفید بسیار بیمناک باشد. در واقع، ترامپ در تمام مدت کارزار انتخاباتی خود، توافق هستهای با تهران موسوم به «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) را «بدترین توافق تاریخ» توصیف کرده و وعده داد که آن را «برهم زند». ژنرال فلین (مشاور امنیت ملّی ترامپ)، دشمن آشتیناپذیر ایران است و بیتردید بر رئیسجمهوری فشار خواهد آورد که به وعده خود عمل کند. با این حال، اولویت از بین بردن سریع داعش میتواند بر اراده تحریم ایران پیشی گیرد. فزون بر این، این توافق را فرانسه، آلمان، انگلستان، چین و روسیه نیز امضاء کردهاند و هیچ تمایلی برای برهم زدن آن ابراز نکردهاند.
این احتمال هست که روابط بین واشنگتن و مسکو از نخستین روزهای آغاز به کار دستگاه مدیریتی ترامپ بهبود یابد. درواقع، رئیس جمهوری جدید بارها ولادیمیر پوتین را تحسین و پیشنهاد کرده که برای ترمیم روابط دوجانبه وخیم کنونی با او دیدار کند. پس از یک گفتگوی تلفنی بین این دو، کرملین اعلام کرد که آنها درمورد «عادیسازی روابط و ادامه همکاری سازنده درمورد مسایل گوناگون» به توافق رسیدهاند.
گزینش تیلرسون بهعنوان وزیر امور خارجه، تا حدی میتواند ناشی از روابط خوبی باشد که او از دیرباز با مسکو برقرارکرده و مشارکتی که شرکت نفتی تحت ادارهاش با مؤسسات روسی عامل در قطب شمال و جزیره ساخالین داشته است. با این حال، پیشبینی یک ماه عسل پردوام در روابط بین آمریکا و روسیه امری دور از احتیاط خواهد بود. دغدغه اصلی رئیسجمهوری جدید تعمیم منافع ایالات متحده است و در ذهن او هرگونه توافقی که بتواند به موقعیت برتر آمریکا لطمه زند بی مورد خواهد بود.
علاوه براین، ترامپ مصمم است ارتش را تقویت کند، در حالیکه تنها بودجه نیروی زمینی آمریکا دوبرابر همه هزینههای نظامی روسیه است. چنین قصدی به هیچ وجه خوشایند پوتین نخواهد بود و با آنکه برخی از پیشنهادهای رئیسجمهوری آینده ایالات متحده، مانند تقویت نیروی دریایی به نظر میآید که علیه چین باشد، برنامههای دیگری حاوی هشدار به روسیه است. بهویژه مدرنسازی ناوگان بمباران کنندههای راهبردی و خرید «آخرین مدلهای موشکهای تدافعی». چنین اقداماتی در وحله اول مسکو را نگران میکند زیرا روسیه برای بازدارندگی غرب از هرگونه اقدام نظامی علیه خود تنها روی سلاحهای هستهای خویش حساب میکند.
2) اروپا و چین
در مدت کارزار انتخاباتی، ترامپ چینیها را متهم کرد که اقدامات بازرگانی غیرمنصفانهای به زیان ایالات متحده انجام میدهند و با ساخت یک پایگاه نظامی در دریای جنوبی چین به باراک اوباما توهین کردهاند. ازاین رو، ساکن جدید کاخ سفید فکر میکند که روابط با پکن میباید پر تنشتر شود. آیا این روابط میتواند به یک درگیری مسلحانه بیانجامد؟ او در پاسخ این پرسش که آیا برای راندن چینیها از موضعشان در دریای جنوبی چین به زور متوسل خواهد شد، پاسخ داد: «شاید... اما ما قدرت اقتصادی بزرگی در برابر چین داریم و آن قدرت بازرگانی است». او بدون آن که وارد جزئیات شود گفت که ترجیح میدهد از حقوق گمرکی و دیگر اهرمهای بازرگانی استفاده کند. تلفن کردنش به تسای اینگ ون (رئیس جمهوری تایوان) که برای نخستین بار بین یک رئیسجمهوری یا رئیسجمهوری منتخب و یک رهبر تایوان از زمان قطع روابط دیپلماتیک با جزیره تایوان در سال ١٩٧٩ است – را شاید بتوان در همین جهت تعبیر کرد: تهدید به تشدید روابط بهمنظور فراخواندن پکن به پذیرش برخی از درخواستها.
درعین حال، بر ترامپ پوشیده نیست که درمورد برخی از مسائل اساسی، نیاز به همراهی رهبران چین دارد. بهویژه در مورد کره شمالی که یکی از مسائل عاجل امنیتی است و او باید به محض شروع به کار با آن رودررو شود. کره شمالی با آنکه از نظر بینالمللی بسیار منزوی است، به نظر میرسد که رهبران آن موفق شدهاند زرادخانه اتمی خود را به راه انداخته و موشکهای بالیستیک قادر به هدفگیری ژاپن یا قلمرو آمریکا در اقیانوس آرام بسازند. چینیها، که به نظر میرسد از فروپاشی رژیم کیم جونگ اون هراس دارند (زیرا میتواند موجب سرازیر شدن سیل صدها هزار پناهنده کره شمالی به سمت شمال و یک پارچه شدن کره تحت سرپرستی آمریکاییها شود)، درحال حاضر بهطور قاطع از او حمایت مادی میکنند. ترامپ با آنکه امیدوار است بتواند پیونگ یانگ را به منجمد کردن برنامه هستهایش وادارد، نیازمند این است که چین میزان بازرگانی خود را با کره شمالی کاهش دهد.
روشی که به نظر میآید رئیس جمهوری منتخب برای رابطه با اروپا و ناتو در نظر دارد، آشکارا فاصله بین برداشت او و اسلافش را نشان میدهد. در حالیکه رئیسجمهوریهای پیشین پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را سنگ زیربنای سیاست امنیتی آمریکا و اروپا را بهعنوان یک سنگر نظم لیبرال میدانستند، ترامپ از این برداشت رو برمیگرداند. از دید او، ناتو ناکارآمدی خود را در مهمترین جنگ زمانه یعنی جنگ علیه «تروریسم اسلام رادیکال» نشان داده است و اروپا، بهعنوان یک واحد سیاسی، به نظر او فاقد توانایی عملی برای دفاع از منافع حیاتی ایالات متحده است. از اینرو سزاوار توجهی کمتر از قدرتهایی مانند روسیه و چین است که در «بازی بزرگ» جهانی فعالتر هستند.
به نظر میآید که علاقه مستأجر جدید کاخ سفید به دو مورد خاص محدود میشود: وادارساختن اعضای اتحادیه به مشارکت مالی بیشتر در دفاع مشترک و درخواست این که آنها بیش از پیش در جنگ علیه داعش درگیر شوند. مسائل دیگر، مانند دفاع از «جبهه شرقی» اروپا علیه یک حمله احتمالی روسیه با بیتفاوتی ترامپ مواجه است و بهنظر میرسد که او فکر میکند اروپا در عرصه جهانی تنها یک کانون تنش درجه دوم است. از اینرو، او درصورتی احساس نگرانی خواهد کرد که منافع اساسیاش مورد تهدید قرارگیرد. این امر، بهطور قاطع به خوبی شیوه رفتار رئیسجمهوری آتی را توضیح میدهد. «آمریکا در درجه اول» و همه کشورهای دیگر بر مبنای یک معیار سنجیده میشوند: آیا در تحقق هدفهای اساسی آمریکا برگ برنده یا مانعاند؟■