دلایل افت شدید مقبولیت آمریکا در سطح جهان
نتایج نظرسنجی موسسه «گالوپ» نشان داد که مقبولیت جهانی رهبری آمریکا در سطح جهان از ابتدای ریاست جمهوری دونالد ترامپ به پایان برده و تا ا سطح رکورد 30 درصد افت کرد.
منشر شده در: خبرگزاری اسپوتنیک روسیه (بخش فارسی)
باز نشر: نامه نیوز، رجانیوز، سازمان عقیدتی سیاسی ودجا
شایان ذکر است که رتبه بندی محبوبیت سیاست آمریکا در زمان باراک اوباما، رئیس جمهور سابق 48 درصد بود و در زمان جرج بوش 34 درصد.
اما نتایج امسال نظرسنجی «گالوپ» نشان می دهد که بیشترین مخالفت ها با رهبری آمریکا در بین متحدان نزدیک این کشور یعنی پرتغال، بلژیک، نروژ و کانادا بوده است. اعتملد مردم این کشورها نسبت به سیاست های آمریکا بیش از 40 درصد کاهش داشته است. در کشورهای کانادا، سوئیس، هلند، بلژیک، اطریش و آلمان نیز سطح عدم اعتماد به واشنگتن بالاست.
بطور کلی، سطح نارضایتی طی یک سال دو برابر شده است: در سال 2016 تعداد این کشورها 16 کشور بود و در سال 2017 این تعداد به 53 کشور افزایش یافت.
به طور کلی اعتماد نسبت به رهبری آمریکا در 65 کشور جهان بیش از 10 درصد کاهش داشته که شامل همه کشورهای شمال و غرب اروپا و تقریبا همه کشورهای آمریکای لاتین می شود.
در این خصوص خبرگزاری «اسپوتنیک» به گفت و گو با آقای مجتبی جلال زاده، کارشناس در مسایل بین الملل، سیاست آمریکا و تعامل با ایران، پژوهشگر در پژوهشکده علوم اجتماعی و انقلاب دانشگاه آزاد اسلامی تهران پرداخت و دلایل افت محبوبیت رهبری جهانی آمریکا را مورد بحث و بررسی قرار داد. وی در پاسخ به سوالات مارینا الشعلان، خبرنگار بخش فارسی «اسپوتنیک» در رابطه با این پدیده گفت:
آن چیزی که ما در یک و نیم سال ریاست جمهوری ترامپ شاهد هستیم، این بود که آمدن ترامپ با شگفتی ها و غیر پیش بینی ها همراه بود. امروز ما شاهد کاهش محبوبیت ترامپ در دنیا، مخصوصا در اروپا هستیم. و این کاهش توانست کمترین رکورد بزند.
عدم اعتماد به سیاست خارجی واشنگتن در قبال متحدان اروپایی آمریکا و همین طور کاهش محبوبیت آمریکا منجر شد که کشورهای دنیا به سیاست خارجی آمریکا در عرصه بین الملل نامطمئنا و شکاکانه نگاه بکنند. بیشتر کشورهای اروپای شرقی از سیاست ترامپ ناراضی هستند.
نژاد پرستی و ملی گرایی
چند مولفه در سیاست خارجی و استراتژی کلان دونالد ترامپ منجر به این شده است که افکار عمومی در عرصه بین الملل نسبت به وی واکنش منفی داشته باشند. در گام نخست می توان به نژاد پرستی ترامپ اشاره نمود. ملتهای جهان سالیان در گذشته تلاش کردند با به راه انداختن نهضت های مختلف در کشورها و با توسل به ان جی او ها (NGO) و با راه اندازی هزاران برنامه و جنبش های مدنی نژاد پرستی را کاهش بدند. اما ما شاهد هستیم که دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور یک کشور ابرقدرت به رفتارهای نژادپرستانه و ملیگرایانه دامن می زند.
عدم پایبندی به توافقات بین المللی
عدم پایپندی ترامپ به توافقات بین المللی، مورد دومی است که منجر شد که کشورهای دنیا و افکار عمومی نسبت به سیاست ترامپ احساس بلاتکلیفی و عدم اعتماد داشته باشند. خروج یکجانبه امریکا از پیمان پاریس در خصوص محیط زیست و مهار انتشار کربن و گازهای گلخانه ای نه تنها در آمریکا بلکه در کلیه این کره خاکی و در هر پنج قاره زمین تاثیرات می گذرد. قطعا افکار عمومی نسبت به این اقدام خودسرانه و خودخواهانه آمریکا واکنش منفی را نشان خواهند داشت. آنها برنمی تابند که یک کشور هرچند بزرگ و ثروتمند و قدرتمند باشد به خاطر کسب منفعت و سود بیشتر سلامت محیط زیست و ایمنی کشورهای دیگر و شهروندان دیگر به خطر بیندازد.
یکجانبه گرایی در سیاست خارجی
یکجانبه گرایی ترامپ در سیاست خارجی، مورد بعدی است که پررنگ شدن اختلافات بین آمریکا و متحدانش به دنبال داشت. ترامپ با کار آمدن در کاخ سفید به نوعی سیاست شبیه پسر جورج بوش را پیش برد. یکجانبه گرایی در خواستها و روشهای فکری ترامپ منجر شد که تصمیمات بین المللی فقط به منافع آمریکا دقت بشود و منافع سایر کشورها و حتی منافع کشورهای متحد آمریکا نادیده گرفته شده است.
واگرایی روابط فراآتلانتیکی
شکاف در روابط فیما بین ایالات متحده آمریکا و اروپا که هم به روابط فراآتلانتیکی تعبیر شده یکی از دلایل بعدی افت محبوبیت آمریکا می باشد. ما بعد از جنگ جهانی دوم و فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و فروپاشی نظام دو قطبی در دوره ای به سر می بریم که آمریکا به دنبال بازپس گیری قدرت گذشته خود می گردد. به عبارت دیگر، آمریکا می خواهد قدرت قبل از جنگ جهانی اول را به دست بیاورد. این یک زمان حاصل جمع بازی آمریکا و کشورهای قدرتمند اروپایی در عرصه بین المللی بود. الآن با توجه به این که اروپایی ها توانستند به مرزهای قدرت دست پیدا کنند و نظام دو قطبی فرو پاشید. کشورهای قدرتمند اروپا حاضر نیستند به خطاهای آمریکا تن بدهند و به دنبال خطاهای آمریکا باشند. این به آن معنا نیست که اروپایی ها باخت و برد خودشان در باخت و برد آمریکا را بدانند. امروز آنها هویت مستقل را در عرصه بین الملل دنبال می کنند و سعی دارند سهم بسزایی را در تعیین و شکل گیری نظام بین الملل و رخدادهای بین المللی ایفا بکنند و در واقع تاثیرگذار باشند. آنها به همین اساس از سال 1952 به سمت همگرایی رفتند و اتحادیه اروپا را تشکیل دادند. در واقع شکل گرفتن اتحادیه اروپا به نوعی یک نی بلند و آشکار برای آمریکا بود که نشان می داد که آنها دیگر حاضر نیستند آمریکا را به عنوان برادر بزرگتر و تصمیم گیرنده برای خودشان بپذیرند.
سیاست تندرو در خاور میانه
سیاست دونالد ترامپ در خاور میانه هم پاعث پدید آمدن موجی از عدم اقبال و واکنش های منفی در افکار عمومی نسبت به دونالد ترامپ شد. وی همراه تیم خودش سیاست تندروی جمهوری خواهان کاخ سفید را در پیش گرفت. آنها با عدم درک صحیح از مطالبات مردمی خاور میانه سیاست خودشان را پایه گذاری کردند. همچنین حمایت بدون چون و چرا از اسرائیل یکی از رنگهای اصلی دیگر سیاست ترامپ در خاور میانه است. سیاست ترامپ در جهت انتقال پایتخت اسرائیل از تل آویو به قدس شریف منجر به موجی از اعتراضات و خشم عمومی در میان مسلمانان شد.
حمایت از دولت های خودکامه و دیکتاتور
حمایت ترامپ از دولتهای دارای کمترین سطح دموکراسی و حکومت های خودکامه و دیکتاتور، مورد دومی شد که مردم در خاور میانه و افکار عمومی از ترامپ دلسرد شدند. این اقدام از سوی ترامپ منجر به پاسخ منفی و سوگیری منفی نسبت به سیاست آمریکا در بین ملت ها شده است.
تلاش ها برای لغو برجام
به عقیده آقای جلالزاده، تلاش های مستمری و غیر قابل قبول ترامپ برای نقض و «پاره کردن» توافق هسته ای (برجام) و انزوا سازی جمهوری اسلامی ایران یکی از دلایل دیگر افت مقبولیت آمریکا و ناراضی بودن افکارعمومی شده است.
برجام یک سند حقوقی و توافق سیاسی بین المللی است که به عنوان نمونه بسیار بارز و مثال زدنی در تاریخ ثبت شده و می توانست سند ماندگاری بشود. اما ترامپ در طول دوران مبارزات انتخاباتی در مورد پاره کردن برجام صحبت نموده و بعد از به دست آوردن قدرت در کاخ سفید به هر شکل ممکن دست به لغو برجام زد. اما دنیا در قبال یک راهبرد منطقی و راه حل مسایل و مشکلات از طریق دیپلماسی واکنش مثبتی را نشان می دهد. همه کشورهایی که حتی ذینفع برجام نیستند و کشورهای عضو گروه «5+1» که در برجام دخیل بودند، در قبال مخالفت آمریکا از برجام حمایت نموده و سیاست ترامپ را نسبت به لغو برجام به چند دلیل نمی پذیرند.
1 — ایران ثابت کرد که برنامه هسته ای جمهوری اسلامی طبق شواهد و گزارشهای آژانس بین المللی اتمی نه به دنبال سلاح هسته ای بلکه به دنبال فناوری صلح آمیز است.
2 — اروپایی ها حاضر نیستند روابط بین الملل به روابط پر تنش تبدیل شوند. موضوع هسته ای کره شمالی لاینحل باقی مانده و یک تهدید بالقوه نه تهنا برای آمریکا بلکه برای سایر کشورهای منطقه ای می باشد و در صورت بروز جنگ احتمالی که به فلج اقتصاد کل دنیا متجر بشود، اروپایی ها حاضر نیستند با آمریکا همراهی کنند. آنها از برجام حمایت می کنند تا سایر موارد حل بشود. اما آمریکا علی رغم تمام چانه زنی هایی که داشت با توسل به فشارهای دیپلماتیک و قراردادهای اقتصادی یکجانبه سعی داشت نه تنها اروپا بلکه سایر کشورهای دنیا را با نظر خودش هم راستا کند. واکنش منفی که دنیا نسبت به لغو برجام نشان داد، می تواند الگوی جهانی برای آمریکا باشد به آن معناست که آمریکا دیگر نمی تواند در مناسبات بین المللی به صورت یکجانبه عمل کند و نمی تواند به توافقات بین المللی که کشورهای دیگر دینا برای آنان احترام قایل هستند، بی تفاوت باشد.
به نظرم، آمریکاییها اگر نسبت به سازمانهای بین المللی بی تفاوت هستند و در نظام بین المللی مسئولیتی را بع عهده نمی گیرند و به دنبال انزوا طلبی می گردند، باید به خواست ملتهای دنیا و حقوق و روابط بین الملل احترام بگذارند و اگر بخواهند همچنان نقش برتری خود در عرصه بین المللی حفظ کنند، راه به جز پذیرش خواست عموم ملت ها و جهان و احترام گذاری به دولت ها و حاکمیت دولت ها نخواهند داشت.