خلیج فارس و معمای امنیت
خلیج فارس و معمای امنیت
(در آبراه استراتژیک چه میگذرد؟)
🔺هفتهنامه خبری تحلیلی مثلث، سال 6، شماره 344، 9 بهمن 1395
در جهان کنونی و نظم در حال گذار روابط بینالملل، موضوع «امنیت» بهعنوان چالشی جدی که همواره در جریان است و پیش روی دولت هاست مطرح میباشد. منطقه خلیج فارس نیز از این معمای امنیت مستثناء نمیباشد و حساسیتهای ژئوپولیتیکی، تعارضهای هویتی، منافع متعارض، راهبردهای اتحاد و ائتلاف با قدرتهای خارجی و در نهایت، دیگر سازی (Other) در سیاست خارجی موجب واگرایی بین کشورهای حاشیه خلیج فارس گردیده است که ثمره آنرا میتوان در عدم دستیابی به ساز و کار امنیتی مورد قبول عام کشورهای این منطقه دانست. شاید بتوان از بازیگران فرامنطقهای همچون بریتانیا که پایگاه نظامی در بحرین تأسیس کرده و ناوگان دریاییاش در آنجا مستقر شده، یا فرانسه که بزرگترین مشتری سلاحهایش، عربستان شده است، یا پیمان نظامی «ناتو» که همین هفته پیش دفتر منطقهای خود در خلیج فارس را در کویت تأسیس کرد و نمونههایی نظیر این موارد را که شاهد هستیم، سود جویان این واگرایی و عدم تحقق الگوی امنیتی مناسب در خلیج فارس بدانیم. در ادامه تنها به چهار عامل از عوامل تهدید کننده امنیت در خلیج فارس میپردازم:
1. دخالت قدرتهای خارجی در منطقه
دخالت قدرتهای خارجی در منطقه خلیج فارس محدود به سالهای اخیر نیست و کشورهایی همچون پرتغال، هلند، انگلستان و آمریکا در دورههای مختلف تاریخی در منطقه حضور یافته و جهت تأمین منافع خود از قدرت نظامی استفاده کردهاند. این دخالتها قبل از شروع جنگ سرد و حاکمیت نظام دو قطبی دارای ماهیتی اقتصادی و سودجویانه بود اما پس از این دوران ماهیت مداخلههای خارجی جنبه امنیتی و سیاسی یافت و هر یک از دو ابرقدرت تلاش داشتند با تسلط بر مناطق استراتژیک برتری خود را بر رقیب افزایش دهند.
با پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی، ماهیت مداخله قدرتهای خارجی در مناطق حساس، جنبه امنیتی و سیاسی خود را تا حدود قابل توجهی از دست داد و جنبههای اقتصادی آن تقویت شد. با تجاوز عراق به کویت تمایل کشورهای عربی خلیج فارس به جلب حمایت امنیتی آمریکا از این کشورها افزایش یافت و آمریکا در آخرین روزهای عمر نظام دو قطبی موفق شد حضور نظامی خود را در منطقه افزایش دهد. با حضور گسترده نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس دخالت این کشور در امور داخلی کشورها و منطقه به اوج خود در چند دهه اخیر رسید. اکنون نیز با تغییر در اولویت سیاست خارجی آمریکا و انجام «کوچ امنیتی» از منطقه خاورمیانه به سمت جنوب شرق آسیا و استرالیا، سایر قدرتهای بزرگ برای پر کردن خلاء حضور آمریکا در خلیج فارس، فعال شده و با ورود به منطقه در پی ایجاد جایگاه و پایگاه و تشکیل اتحاد و ائتلاف میباشند.
به هر تقدیر حضور نظامی و سیاسی قدرتهای بزرگ در منطقه خلیج فارس و دخالت این کشور در امور امنیتی منطقه، نه تنها امنیت آن را دچار تزلزل مینماید بلکه کشورهای منطقه را نیز با مشکلات عدیدهای همچون بحران مشروعیت، افزایش آسیبپذیریهای داخلی، بیثباتی سیاسی و... مواجه کرده است.
2. رشد نظامیگری در کشورهای منطقه
رخداد بهار عربی که تبعات فراوانی را برای خاورمیانه عربی در پی داشت، موجب ایجاد ذهنیتی ناایمن در بین زمامداران کشورهای عربی گردید. بر این اساس و با پیدایش پدیدههایی نظیر تروریسم، جنگهای سوریه و یمن، ایران هستهای و... موجب گردید تا کشورهای حاشیه خلیج فارس تنها راه تأمین امنیت و مهمتر از آن تضمین بقای حکومت خود را در انباشت سلاح و فربه کردن وجه نظامی قدرت دنبال نمایند. اما این امر صرفاً موجب گسترش ناامنی و بدبینی کشورها به یکدیگر میگردد و فضای رقابت تسلیحاتی جز تشدید زمینههای تنش و بیاعتمادی در میان دولتها نتیجهای را در بر نداشته است.
3. بحران مشروعیت در کشورهای منطقه
رژیمهای حاکم بر کشورهای عرب منطقه خلیج فارس، رژیمهای سنتی، اقتدارگرا، غیرمردمی و غیردمکراتیک هستند و از مشروعیت لازم در میان مردم خود برخوردار نیستند. گامهای متعددی که در جریان بهار عربی به سمت مشارکت سیاسی مردم برداشته شده است، بدون تردید در سایر شیخنشینهای خلیج فارس اثر خواهد گذاشت و آنها نیز ناگزیر از افزایش نقش مردم در حکومت خواهند شد. این مسئله به خودی خود منجر به پیدایش نیروهای سیاسی جدید در اینگونه کشورها خواهد شد. نیروی سیاسی جدید الزاماً نیروهای سیاسی سنتی را به مبارزه خواهد طلبید و نتیجه این مبارزه در قدمهای اول، بیثباتی در کشورهای منطقه و نهایتاً سرنگونی رژیمهای سنتی خواهد بود، در نتیجه بحران مشروعیت کشورهای منطقه، بهصورت بالقوه، تهدیدی علیه امنیت منطقه محسوب میشود.
4. وجود عوامل بحرانزا و تشدید آنها
وجود عوامل اختلاف برانگیز و بحران زا میان کشورهای منطقه میتواند امنیت منطقه را به صورت عملی با تهدید مواجه سازد. این عوامل به طور خلاصه شامل موارد زیر هستند:
4-1. اختلافات ارضی: همانگونه که دو جنگ (عراق-ایران و عراق-کویت) در منطقه خلیج فارس به ظاهر بر سر اختلافات مرزی و ارضی آغاز شد، بحرانهای بعدی نیز میتواند به این بهانه شروع شود. تقریباً اکثر کشورهای منطقه با یکدیگر دارای اختلاف ارضی و مرزی هستند. اختلاف ارضی ایران و عراق، کویت و عربستان، کویت و عراق، قطر و عربستان و... از جمله اختلافات هستند که میتوانند در آینده امنیت منطقه را دچار تهدید نمایند.
4-2. اختلافات قومی و دینی: مسائل قومی به صورتهای گوناگون در سراسر منطقه خلیج فارس وجود دارد. اختلاف بین شیعه و سنی، اختلاف بین فرقههای مختلف اهل تسنن، اختلاف عرب و عجم و... از جمله عوامل بالقوهای هستند که میتوانند در امنیت منطقه اخلال ایجاد نمایند.
4-3. مسائل اجتماعی و فرهنگی: حضور گسترده خارجیها در منطقه و سرمایه گذاریهایی که در صنایع صادراتی و جهانگردی میشود، عملاً روح و فرهنگ سرمایهداری غربی را ترویج کرده و باعث دوگانگی فرهنگی و اجتماعی در کشورهای حاشیه خلیج فارس میشود. این دوگانگی فرهنگی و اجتماعی عملاً ثبات سیاسی و داخلی کشورها و در نتیجه ثبات سیاسی و امنیتی منطقه را با خطر مواجه میسازد.
4-4. مشکلات محیط زیست : استخراج گسترده نفت، کاهش شدید آب، آلودگی آبهای خلیج فارس در اثر تردد کشتیهای نفتکش و... از جمله تهدیدهای زیست محیطی به امنیت منطقه خلیج فارس محسوب میشود.
4-5. فاصله زیاد بین فقیر و غنی: اگر چه این مسئله به نوعی ناشی از توسعه نیافتگی کشورهای منطقه است که لزوماً میبایست در بند پنجم مورد بحث قرار میگرفت. اما از آنجا که اکثر کشورهای منطقه از نظر ثروت و درآمد در شرایط مناسبی بهسر میبرند و قادر هستند طی یک برنامه مناسب اقتصادی و با توزیع نسبتاً عادلانه ثروت، فاصله بین فقیر و غنی را از بین ببرند، این موضوع مورد توجه خاص قرار گرفت. وجود فاصله و اختلاف فاحش اقتصادی در بین اقشار جامعه در اکثر کشورهای حاشیه خلیج فارس، موجب بروز بحرانهای داخلی در این کشورها میشود که در جای خود تهدیدی علیه امنیت منطقه خواهد بود.
5. عدم وجود یک سازمان فراگیر منطقهای
در نهایت میتوان به نبود یک سازمان منطقهای که کشورهای عضو از طریق پیمانهای اقتصادی، در پی ایجاد محیط امن منطقهای و دست یافتن به راهکار امنیت دستهجمعی باشند، اشاره کرد. متأسفانه شورای همکاری خلیج[فارس] نه تنها نتوانسته به سازمانی منطقهای و تأثیرگذار تبدیل شود بلکه خود عاملی برای واگرایی بیشتر و ایجاد جبههای عربی در قبال ایران شده است. در فقدان یک سازمان فراگیر منطقهای، کشورهای منطقه مجبور خواهند بود مسائل خود را از طریق قدرتهای بزرگ و یا سازمانهای بینالمللی حل و فصل نمایند. این مسئله موجب کاهش تفاهم بین کشورهای حوزه خلیج فارس شده و عملاً پای سایر بازیگران غیر منطقهای را به حوزه امنیتی خلیج فارس باز خواهد کرد. با افزایش این حضور، کیک امنیتی منطقه میان تعداد بیشتری تقسیم شده و در نتیجه امنیت منطقه نیز چند پاره خواهد شد.■