از «فشار حداکثری» ترامپ تا «کجدار و مریز» بایدن
منتشر شده در: بخش فارسی خبرگزاری دولتی روسیه (اسپوتنیک)
بازنشر: فردا | مثلثآنلاین | خبربان
پالسهایی دریافتی از سوی ایالات متحده نشانگر رفتار کجدار و مریز دولت بایدن برای نگه داشتن ایران در چارچوب برجام و سپس چانه زنی برای موضوعات فرابرجامی است.
مجید تختروانچی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد اعلام داشت که در صورت برداشته شدن تحریمهای ایالات متحده تا سه ماه آینده، کشورش مطابق تعهدات خود عمل خواهد کرد.
اما آیا در بازه زمانی مشخص شده توسط ایران، ایالات متحده تحریمهای اعمال شده علیه تهران را متوقف خواهد نمود؟ آینده برجام چگونه رقم خواهد خورد؟ در صورت ادامه یافتن تحریمها گام بعدی ایران پس از سه ماه تعیین شده به چه صورت خواهد بود؟
اسپوتنیک در این راستا با مجتبی جلال زاده، کارشناس مسائل بین الملل، سیاست آمریکا و سیاست خارجی ایران به گفتگو نشسته است که مشروح آن در ذیل تقدیمتان میگردد.
توافق سیاسی – حقوقی برجام را به نوعی میتوان نقطه متمایز در روابط بین جمهوری اسلامی ایران با غرب و خصوصا ایالات متحده آمریکا دانست؛ روابطی که طی چهل سال گذشته مدام تیرهتر شده و از مذاکره فاصله گرفته بود تا در نهایت طی پنج دوره مذاکرات محرمانه و سپس مذاکراتی که در دولت اول آقای روحانی و به ریاست آقای ظریف انجام شد، دو کشور ایران و آمریکا توانستند در چارچوب مذاکرات ۵+۱ اندکی از مسائل تنشزا بین دو کشور را تحت عنوان پرونده هستهای ایران حل کنند. اما متاسفانه در ادامه آنچه که حیات برجام میتوانیم بنامیم، با کارشکنی و عدم پایبندی آمریکا به تعهدات برجامی خود همراه بود، چه در زمان دولت آقای اوباما که کارشکنیهایی در خزانهداری ایالات متحده برای درست اجرا نشدن برجام صورت گرفت و چه در زمان آقای ترامپ که تیر خلاص بر پیکره برجام زده شد و آمریکا از این توافق خارج شد.
در حال حاضر با توجه به چرخش قدرت و نخبگان سیاسی در ایالات متحده و با نگاه به شعارهای انتخاباتی جو بایدن، امیدها برای احیای برجام زنده شده است؛ اما این زنده شدن و این بازگشت آمریکا به برجام تاثیر چندانی نخواهد داشت، زیرا که برجام آزمون خود را پس داده است و به خوبی نتوانسته است رضایتمندی سیاستمداران ایرانی و تامین منافع اقتصادی جمهوری اسلامی را برآورده کند. پس در نتیجه حیات برجام از سال ۲۰۱۸ که آمریکا از آن خارج شدند به نوعی با تنفس مصنوعی همراه بوده است و در ادامه راه هم امید چندانی نمیتوان داشت که برجام بتواند به شکل دوران قبل از ترامپ اجرایی شود و یا حتی کارکرد پیشبینی شده خود را در تامین منافع اقتصادی ایران، تحت نظارت داشتن فعالیتهای هستهای ایران از سوی غربیها و اعتمادسازی جمهوری اسلامی نسبت به آمریکا دوباره به دست بیاورد.
در خصوص ضرب الاجل سه ماهه ایران باید گفت که یکی از مشکلات امروز سیاست خارجی جمهوری اسلامی در واقع عدم شنیده شدن یک صدای واحد در سپهر سیاسی است. اگرچه هر دو جناح حاکم بر دستگاههای حکومتی ایران، اعتدالگریان و اطلاحطلبان در دولت و اصولگرایان در مجلس اگرچه هر دو هدف یکسانی در احیای برجام و استیفای حقوق ملت ایران دارند، اما در عمل تضادهایی در رفتارشان دیده میشود. از سوی دیگر آمریکاییها خروج ترامپ از برجام را فرصتی برای مذاکره مجدد با جمهوری اسلامی و چانه زنی بیشتر با ایران تلقی میکنند؛ به نوعی که اگرچه بایدن شعار بازگشت به برجام را داده بود اما به نظر میرسد این بازگشت حداقلی است برای مجاب کردن ایران برای نشستن بر سر میز مذاکره برای مباحثی غیر از مسئله هستهای.
از طرفی یکی از مسائل مهمی که امروز ما در سطح تحلیل ملی میتوانیم به آن بپردازیم انتخابات پیش روی ایران در خرداد ماه ۱۴۰۰ است. در سیاست خارجی جمهوری خواهان و دموکراتها در قبال جمهوری اسلامی یک تمایز وجود دارد و آن هم اینست که دموکراتها در داخل جناحهای سیاسی و داخل سپهر سیاسی ایران برای خود جناح مطلوب دارند، اما در نقطه مقابل جمهوری خواهان همه سیاستمداران ایرانی را به یک چشم میبینند.
شاید طی سه ماه آینده همانطور که هم اکنون نیز چراغ سبزهایی از سوی آمریکا برای لغو تحریمهای فرابرجامی را شاهد هستیم، برای مثال آمریکاییها با پرداخت بخشی از بدهی کره جنوبی به ایران موافقت کردند، مشاهده شود اما به نظر نمیرسد که برداشتن تحریمها و یا تعلیق تحریمها ادامه دار باشد، چرا که شرط اصلی ایران چه در سطح رهبری و چه در سطح قوه مقننه، برداشته شدن تمامی تحریمها هست و این خواست ایالات متحده آمریکا نیست و به نوعی بایدن هم در نظر دارد سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران را دنبال کند اما این بار به شکل دیگری و تا حدودی با همراهی اروپاییها. آقای تخت روانچی اگرچه مهلت سه ماههای را مطرح کرده است اما اگر ارادهای از سمت آمریکا باشد، در یکصد روز اول ریاست جمهوری بایدن ما شاهد تحولاتی در اجرای برجام خواهیم بود. اما پالسهایی که اکنون از سمت ایالات متحده دریافت میشود، نشانگر تحول بنیادی نیست بلکه رفتاری کجدار و مریز برای نگه داشتن ایران در چارچوب برجام و سپس چانه زنی برای موضوعات فرابرجامی است.